چطور احساساتمان را به انگلیسی بیان کنیم
فهرست مطالب
یکی از مواردی که جزئی از عبارات ضروری در مکالمات روزمره به شمار میآید، بیان احساسات به انگلیسی و هیجانات شخصی است. احساسات، ضروری ترین و مهمترین بخش از وجود افراد به شمار می آید که ممکن است گاهی پیچیده، گاهی نامنظم و صرفاً گاهی پریشان باشند. دانستن اینکه این احساسات متفاوت را چه بنامید، بخشی کلیدی در پرورش سلامت احساس شما به شمار میآید.
به طور کلی، دانشمندان و روان شناسان، احساسات انسانی را به پنج گروه اصلی زیر دسته بندی کردهاند:
Enjoyment
Sadness
Fear
Anger
Disgust
به خاطر داشته باشید که این تقسیم بندی، تنها سبک و روش از گروه بندی احساسات به حساب نمیآید. بهعنوان مثال، پیشنهاد مطالعات اخیر، مبنی بر وجود 27 گروه از احساسات میباشد اما برای کاهش پیچیدگی این احساسات، در نظر گرفتن همان پنج گروه، کار را برای تشخیص، راحت تر خواهد کرد.
در زبان انگلیسی، لغات و اصطلاحات زیادی وجود دارد که میتوان از آنها برای بیان حالات درونی خود استفاده کنید. شاید دفعات نامحدودی پیش آید که بخواهید در مورد احساس واقعی خود با افراد دور و برتان صحبت کنید یا به نوشتن یک متن درباره احساسات به انگلیسی بپردازید. همچنین گاهی ممکن است به نوشته هایی که برای بیان احساسات و عواطف است بربخورید. با اینحال در همان شرایط هم باید بدانید چطور در موردشان حرف بزنید و بنویسید و آنها را به درستی بیان و یا حتی ترجمه کنید. به عنوان مثال باید بدانید که احساساتی به انگلیسی میشود emotional و یا کسی که حساس و زودرنج است در زبان انگلیسی oversensitive نامیده میشود. پس یکی از نیازهای ضروری هر زبان آموزی در آموزش زبان انگلیسی، آشنایی با این عبارات و اصطلاحات رایج است. اگر مقاله ی اهمیت یادگیری اصطلاحات انگلیسی را مطالعه کرده باشید، قطعاً می دانید که بسیاری از این اصطلاحات، غیررسمی هستند، پس هنگام استفاده از آنها باید دقت زیادی به خرج بدهید تا آنها را در مکان ها و موقعیت های رسمی به کار نبرید.
در این مقاله، تلاش ما در جهت آشنایی شما با این عواطف و احساسات درونی و نحوهی بیان آنها در زبان انگلیسی با استفاده از اصطلاحات پرکاربرد میباشد.
می دانید که لغت feeling، هم میتواند به معنای احساس جسمی باشد و هم احساس روحی. برای احساسات جسمی، می توان احساس گرما، سرما و درد و … را نام برد و معمولاً صحبت در مورد این دسته از احساسات، کار راحت تری به نظر میرسد. احساسات روحی در واقع همان احساسات درونی شما از جمله احساس شادی، غم و عصبانیت و…. میباشند که برای بیان آنها با توجه به میزان و شدتشان، باید نکاتی را در نظر گرفت. با توجه به تقسیمبندی که پیش تر نام برده شد، به توضیح و تفسیر آنها در ادامه پرداخته ایم.
Enjoyment
افراد به طور معمول تمایل به خوشحالی، شادی و داشتن ذهنی آرام دارند و این احساسات را با لبخند زدن، خندیدن و یا شوخی کردن از خود بروز می دهند. حال، این احساس شادی می تواند به خاطر حضور فرد یا افرادی که دوستشان دارند به وجود بیاید، یا هیجان کسب یک پیروزی باشد و یا هر علتی از این قبیل. در چنین مواقعی، افراد معمولاً دلشان می خواهد این حس را با بقیه نیز به اشتراک بگذارند و در مورد آن صحبت کنند. اگر شرایط به شکلی باشد که مجبور باشند از زبان انگلیسی استفاده کنند، عبارات رایج زیر، بدون شک به آنها کمک خواهد.
صفت happy یکی از رایجترین ها برای ابراز خوشحالی به کار می رود. اما اگر هدفتان این است که متفاوت تر و حرفه ای تر صحبت کنید می توانید از قید blissfully برای شدت بخشیدن به آن استفاده کنید.
Blissfully happy
.She seems blissfully happy
او خیلی خوشحال به نظر می رسد.
To be thrilled
برای بیان هیجان و حس رضایت بی اندازه از یک اتفاق خوشایند، می توان از این صفت استفاده کرد.
.I’m absolutely thrilled that you are coming
کاملاً هیجان زده ام از اینکه می آیی.
نکته: دقت داشته باشید برای صفاتی که خود، شدت دارند نباید از very قبل از آنها استفاده کرد. به جای آن می توان از absolutely یا totally استفاده کرد.
To be delighted
از این صفت نیز برای ابراز شادی و خوشحالیِ زیاد استفاده می شود و تقریباً می توان آن را هم معنی با thrilled دانست.
.Akbar will be delighted to see you
اکبر از دیدنت خیلی خوشحال خواهد شد.
To be giddy
این صفت در حالت کلی، زمانی استفاده می شود که از شدت شادی و هیجان زیاد، دچار سرگیجه شوید. کالوکیشن giddy with excitement هم بسیار رایج است.
.He felt giddy with excitement
او از هیجان احساس سرگیجه گرفت.
Sadness
هر کسی ممکن است در زندگی، این بخش از احساسات درونی را تجربه کند. این حس، گاهی به یک دلیل مشخص و اتفاقی ناخوشایند وابسته است مثل از دست دادن کسی یا چیزی، رد شدن و عدم پذیرش، شکست ها و تغییرات منفی و… . اما گاهی ممکن است دلیل مشخصی برای احساس غمی که در وجودتان است نداشته باشید. با این وجود باید بدانید برای هر شرایطی، باید از چه صفتی استفاده کنید
To feel blue
برای ابراز احساساتی که به یکباره امید را از دلتان بیرون می کنند و نوعی دل گرفتگی در وجودتان پدیدار می شود از این عبارت استفاده کنید.
.I’m felling kind of blue
یجورایی دلم گرفته است.
To feel/be down
همان معنی عبارت بالا را دارد ولی شدتش نسبت به آن، کمی بیشتر است.
.I’ve been a bit down this week
این هفته کمی غمگین بوده ام.
حال ممکن است در مورد موضوعی ناراحت و غمگین باشید و همزمان کسی با اشتیاق، نظر شما را در مورد فیلم جذابی که در حال پخش است می پرسد و شما می گویید:
.I`m not really feeling it
این عبارت به این معناست که آنقدر فکرتان درگیر است و ناراحتید که حس علاقه ای نسبت به آن و یا نظر دادن در مورد آن، در خود پیدا نمی کنید.
To have a heavy heart
برای بیان احساس غم بی اندازه به کار می رود مثل زمانی که خبر بدی می شنوید و یا در محل کارتان مورد ناراحت کننده ای اتفاق می افتد
.He left the office with a heavy heart
با یه قلب غمگین/با غم فراوان اداره رو ترک کرد.
عبارت زیر به معنای “اندوهگین شدن” و همچنین “مأیوس شدن” می باشد
One’s heart sinks
.My heart sank when I saw my test grade
وقتی نمرهی امتحانم را دیدم خیلی ناراحت و مأیوس شدم.
Fear
ترس یک احساس نرمال و طبیعی در وجود ما به شمار می آید که می تواند از بروز خیلی از اتفاقات جلوگیری کرده و ما را از خطرات مصون نگه دارد. این احساس زمانی به وجود می آید که تهدیدی از بیرون، فرد را دنبال کند که با توجه به میزان خطر و تهدید، شدت این احساس نیز متغیر می باشد. البته این شدت ترس، همیشه وابسته به اندازه ی خطر نیست. به عنوان مثال، گاهی موردی پیش می آید که شاید در حالت عادی، ترس چندانی به دنبال نداشته باشد اما فردی که همیشه دچار اضطراب و بدبینی است ممکن است در همان شرایط معمولی نیز، احساس ترس زیادی به سراغش بیاید.
در زبان انگلیسی، ساده ترین و رایج ترین صفات برای نشان دادن احساس ترس، به صورت زیر می باشند:
To be scared of something/somebody
To be afraid of something/somebody
اما اگر بخواهید این حس را با شدت و تأکید بیشتری بیان کنید، عبارات زیر کمک زیادی به شما خواهند کرد:
To feel terrified
To feel petrified
یا می توانید بگویید:
.Something is terrifying
.Something is petrifying
زمانی از این صفات استفاده می شود که از شدت ترس زیاد، فرد قادر به حرکت یا فکر کردن در آن لحظه نباشد. مثلاً:
.I’m petrified of spiders
من از عنکبوت ها وحشت دارم.
.He was petrified with fear when he saw the gun
وقتی اسلحه را دید از ترس به وحشت افتاد.
صفت زیر نیز، یکی دیگر از راههای ابراز ترس و وحشت زیاد است:
Scared stiff
.We were scared stiff
از ترس خشکمان زد.
اصطلاح زیر زمانی به کار می رود که چیزی شما را می ترساند یا کسی را با کاری زهره ترک می کنید.
Scare out of one’s wits
.I was scared out of my wits just to think about it
حتی فکر کردن درباره ی آن مرا زهره ترک کرد.
البته عبارت زیر نیز به معنی “کسی را ترساندن” است:
To give somebody a fright
و کسی که او را ترسانده ایم، می تواند از جملات زیر برای بیان میزان ترسی که بر او وارد کرده ایم استفاده کند:
.You made me jump
.You scared me to death
اصطلاح زیر نیز در موقعیت های ترسناک و زمان وحشت از چیزی یا کسی به کار می رود که معمولاً با almost و nearly همراه می شود:
To nearly/almost jump out of one’s skin
.I didn’t hear her come in, so I almost jumped out of my skin when she spoke to me
متوجه وارد شدنش نشدم، بنابراین تقریباً قالب تهی کردم وقتی باهام صحبت کرد.
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که از شدت وحشت، مو به تنتان سیخ شده باشد و یا بدنتان مور مور شده باشد. به این حالت در زبان انگلیسی، goose bumps گفته می شود.
.It gave me goose bumps just to think about it
فقط فکر کردن راجع به آن، مو به تن من سیخ کرد.
Anger
موارد تأثیرگذار زیادی در ایجاد حس عصبانیت دخیل هستند. گاهی برگرفته از بی عدالتی هاست. گاهی به خاطر آگاه شدن از حقیقت است و موارد بسیار دیگر. با اینکه جزئی از احساسات منفی به شمار می رود اما به وجود آمدن این حس نیز گاهی کمک کننده است. البته راههای زیادی هم وجود دارد که می توان با عصبانیت های شدید و غیرطبیعی مقابله کرد.
برای ابراز این احساس نیز، عبارات و اصطلاحات زیادی وجود دارد که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره کرده ایم.
در انگلیسی روزمره، از لغت prickly در توصیف کسی که خیلی زود عصبانی می شود و برداشت اشتباه از همه چیز دارد و زود به او برمی خورد استفاده می کنیم.
To feel/become prickly
.As she got older, she became more prickly and forgetful
همچنان که سنش بالاتر می رفت، زودرنج تر و فراموشکارتر می شد.
از prickle نیز می توان در نقش فعل با همین معنا استفاده کرد.
لغت بعدی، صفت furious است. یعنی “خیلی عصبانی”.
To be furious
.Residents in the area are furious at the decision
ساکنان اون ناحیه از اون تصمیم خیلی عصبانی هستند.
گاهی در محاوره از فعل explode برای ابراز عصبانیت غیرقابل کنترل استفاده می شود.
To explode
.Paul exploded. “what has it got to do with you?” he yelled
پائول عصبانی شد. فریاد زد: ” ربطش به تو چیه ؟”
عبارت “از کوره در رفتن” معادلی شبیه به اصطلاح زیر دارد:
To hit the roof/ceiling
.My boss hit the ceiling when I told him I’d lost the documents
وقتی به رئیسم گفتم که مدارک رو گم کرده ام از شدت عصبانیت از کوره در رفت.
.Promise you won’t hit the roof when I tell you the truth
قول بده وقتی حقیقت را بگویم از کوره در نمی روی.
در برخی مواقع، ممکن است کسی شما را آنقدر برنجاند که حستان تبدیل به عصبانیت شود. در چنین شرایطی، عبارات زیر بسیار مورد استفاده قرار می گیرد:
…..To drive someone crazy/ nuts/ up the wall/ bananas/ bonkers/ mad
.It drives me up the wall when people answer their cell phone in the class
اینکه افراد سر کلاس، جواب تلفن خود را می دهند آزارم می دهد.
گاهی ممکن است از انجام دادن یا ندادن کاری پشیمان باشید و همین باعث شود از دست خود عصبانی شوید. در چنین مواقعی، از عبارت زیر استفاده کنید:
Kick (myself)
.I’m kicking myself for not booking the flight yesterday. The price just went up $200
از اینکه دیروز پرواز رو رزرو نکردم از دست خودم عصبانی هستم. قیمت همین چند لحظهی پیش دویست دلار بالا رفت.
Disgust
در برخورد با موقعیت های ناخواسته و نامطلوب ممکن است احساس انزجار و نفرت به فرد دست بدهد. مثلاً زمانی که بابت رفتار کسی، از او متنفر می شوید و حتی زمانی که طعم غذایی باب میل شما نباشد.
در چنین موقعیت هایی، گاهی ممکن است فقط با صدا یا کلماتی مثل: Ew! یا Gross! میزان نفرت و یا بی علاقگی خود را نسبت به چیزی نشان دهیم اما صفات زیادی وجود دارند که بیان کننده ی این نوع از احساس هستند.
Repulsive
یعنی مشمئزکننده یا ناخوشایند.
!What a repulsive smell
چه بوی ناخوشایندی!
صفات زیر نیز برای چیزی که منزجرکننده، زننده یا مشمئزکننده است به کار می روند:
Repugnant
.We found his suggestion absolutely repugnant
به نظر ما پیشنهادش کاملاً زننده بود.
Nauseating
.I hate his nauseating behavior
از رفتار منزجرکننده اش متنفرم.
از صفات vile و vulgar نیز برای رفتار و چیزهایی که ناخوشایند و ناپسند هستند استفاده می شود.
.This coffee tastes really vile
این قهوه مزه ی خیلی ناخوشایندی دارد.
Vulgar behavior
رفتار ناپسند و پست.
اصطلاح کاربردی زیر نیز به معنای “کسی را منزجر کردن” یا گاهی نیز به معنای “مضطرب کردن” است:
To give someone the creeps
سخن آخر
لغات و اصطلاحات بسیار دیگری در زبان انگلیسی وجود دارد که ما تنها بخشی از آنها را برای شما در این مطلب فراهم آورده ایم. اگر به یادگیری خودآموز انگلیسی پرداخته اید، با مراجعه به منابع زبان معتبر و با برنامه ریزی و تمرینات روزانه برای یادگیری زبان انگلیسی، به فراگیری اصطلاحات و صفات پرکاربرد دیگر بپردازید تا بیش از پیش به دایره ی لغات خود وسعت ببخشید. با رعایت یازده تکنیک طلایی برای حفظ انگیزه در زبان آموزی، به مسیری که در پیش دارید ادامه دهید و دست از تلاش برای بهتر کردن مهارت های زبانی خود برندارید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.